وحشتناک ترین تنهایی | ... |
پهاوانی هنرهای بسیار از خودش نشان داده و پهلوانان جهان را بر زمین افکنده و شهرتی فراوان یافته بود این توانایی و قدرت او را مغرور ساخته و رو به آسمان کرد و گفت: بار خدایا! حال جبرئیل را بفرست تا با اودست و پنجه نرم کنم زیرا در زمین کسی نیست که تاب مقاومت مرا داشته باشد. چند روزی نشد که حق تعالی او را ضعیف و ناتوان کرد و برای شکستن غرورش او را به ویرانه ای نداخت آن قدر ضعف بر اوغالب شد که سرش را بر خشتی گذاشته بود و موش رویش می جست و سر انگشتان پایش را بردندان می گزید و او قدرت نداشت تا پایش را جمع کند.
صاحب دلی از کنار وی گذشت و گفت: خدا یکی از لشکرش را که از همه کوچک تر است، بر تو مسلط فرمود تا متنبه شوی واز غرور توبه کنی اگر استغفار کنی خداوند تو را می بخشد.
[سه شنبه 1397-12-14] [ 09:18:00 ب.ظ ]
|