خا طر های از رهبر انقلاب | ... |
من کمتر پدری را دیدم که این قدر نسبت به فرزندانش محبت داشته باشد. من چهارده پانزده سالم بودم. من و برادرم محمد آقا ازپدرم اجازه می گرفتیم و می رفتیم ییلاق برای گردش و تفریح. با دوستان طلبه می رفتیم وکیل آباد… یک روز صبح تا عصر نبودیم. شب که بر گشتیم، خسته و کوفته می خوابیدیم . پدرم که از نماز بر می گشت،ماها را توی خواب می بوسید…طاقت نمی آورد. از صبح ما را ندیده بود. این قدر دلش تنگ شده بود!
[یکشنبه 1396-10-03] [ 12:30:00 ب.ظ ]
|